به وب سایت رسمی دکتر فائزه خانلرزاده خوش آمدید
برای ارائه ی به روزترین خدمات روانشناسی
در خدمت شما هستیم
کمال گرایی یک نقص و یک اختلال روانشناسی است, ولی به نظر میرسد چندان شرم آور نباشد. مفهوم گرایش به کمال این تصور را به وجود میآورد که شخص تمایل به کامل بودن دارد و احتمالا مشکل این است که میخواهد بیش از حد انتظار بی نقص باشد. از آنجایی که به نظر میرسد به این اختلال لطف زیادی شده, تصمیم گرفتم در موردش بنویسم.
"کمال گرایی" اصطلاح درستی برای توصیف این اختلال نیست. کسی که میخواهد بی نقص باشد, در درجه ی اول خودش را قبول ندارد, احساس میکند حقیر است و اضطراب, اجبار و فشار زیادی را برای برتری تحمل میکند.
این فرد از افراد مهم زندگی خود توجه و تایید کافی دریافت نکرده, به همین دلیل همیشه در حال اثبات خود به دیگران است.
ترکیبی که به درستی این وضعیت را توصیف میکند " عقده ی برتری" است. این افراد همواره در هر رابطه ای که قرار میگیرند, خود را با دیگری مقایسه میکنند و نسبت به امتیازهای دیگران حساس و آسیب پذیر هستند.
احساس دائمی آنها خشم است. خشم معطوف به خود که با مکانیسم های دفاعی, به نفرت از دیگران تبدیل میشود.
"عقده ی برتری " توسط پدر و مادرهای سخت گیر شکل میگیرد. والدهایی که میخواهند بچه های خوب داشته باشند. در نسل گذشته خوب بودن محدود به درس خواندن, مطیع و پاک بودن بود. ولی نسل جدید با انتظارات بیشتری به نوجوانی و جوانی رسیده است.
آنها میخواهند هم زیبا باشند, هم فعال و اجتماعی, هم خوش هیکل و هم تحصیل کرده ( نه به اندازه ی نسل قبل) و خیلی زود به درآمدی قابل قبول دست پیدا کنند.
در واقع عقده ی برتری اختلال بچه های خوب است و در فرهنگ ما نیز بسیار پسندیده!
چون با وجودی که این عقده افکار, احساسات, رفتار و در نهایت همه ی زندگی را تحت تاثیر قرار میدهد, ولی احتمالا میتواند موتور محرکه ای باشد برای تبدیل شدن به فردی موفق و سرآمد.
مشکل اصلی اینجاست که آنها هیچ گاه از خود راضی نخواهند بود و آرامش درونی را احساس نخواهند کرد. از آنجا که هیچ گاه عمیقا احساس ارزشمندی و دوست داشتنی بودن نداشتند, نمیتوانند عاشق شوند و مدت طولانی دوست بدارند.
احساس همیشگی آنها خشم و اضطراب است که زیر ماسک تلاش برای برتری _ نه تمایل به بهتر شدن- میتواند دیده نشود, ولی توسط خود فرد در همه ی لحظه های زندگی احساس میشود.
اصرار به خوب بودن در کودکی, مقایسه, دوست داشتن و دادن احساس ارزشمندی با قید و شرط های سخت, این نگرش را در فرد به وجود میآورد که " خوب بودن سخت است"
"دوست داشته شدن سخت است"
بنابراین داشتن یک زندگی طبیعی, لذت بردن, استراحت کردن, معمولی بودن برای آنها غیرممکن, عذاب آور و غیرقابل تحمل است.