به وب سایت رسمی دکتر فائزه خانلرزاده خوش آمدید
برای ارائه ی به روزترین خدمات روانشناسی
در خدمت شما هستیم
یک اتاق را تصور کنید که چند نفر در آن روی صندلی نشسته اند. دو نفر وارد شده، یک نفر را کشان کشان داخل اتاق آورده، روی زمین میاندازند و کتک میزنند. آن شخص درد میکشد، فریاد میزند و کمک میخواهد. کسی به او توجهی نمیکند.
شخصی که در این موقعیت مورد ستم واقع شده است، از فضای آن اتاق، افرادی که او را تماشا میکردند و کسانی که با بی رحمی کتکش میزدند بدش میآید.
احتمالا از نظر شما هم احمقانه و خنده دار است. چرا که این افراد در موقعیت های بسیار متفاوتی قرار داشتند و رفتار انسان ها تنها در شرایط مشابه میتواند مقایسه شود.
ولی همین نظرات در جامعه ی ما هر روز تکرار میشود و بخش بزرگی از مردم هم آن را میپذیرند. چون بیشتر افراد در هر جامعه ای توانایی تشخیص مفاهیم اشتباه پنهان شده در پس واژه های زیبا و تمیز و جملات فلسفی را ندارند.
تو با رفتارت شخصیت خودت را نشان میدهی.
اگر تو هم در برابر ستم خشونت به خرج دهی، پس فرق تو با شخص ظالم چیست؟
توصیه هایی اشتباه که ما سال ها آنها را با واژه هایی درست و جامعه پسند دریافت کردیم.
ما یاد گرفتیم خشمگین نشویم، اعتراض نکنیم و مجازات جنایتکاران را نخواهیم، در غیر این صورت ما هم شبیه همان ظالمان و افراد بی مقدار هستیم.
تو میتوانی به من بدی کنی، بدون این که برایت هزینه ای داشـته باشد.
تو هرگز بابت رفتارت بازخواست نخواهی شد، چرا که من انسان باشخصیتی هستم و این باشخصیت بودن ما را از حقوق مان محروم کرده است.
این که مردم در زمان های اعتراض به ارازل و اوباش تشبیه میشوند، یکی از تلاش های صاحبان قدرت برای القای مفهوم فریبکارانه ی شهروند متمدن است.
هرگز نمیتوان از انسان ها انتظار داشت تحت هر شرایطی مهربان و ملایم بوده، رفتار کنترل شده ای داشته باشند. آنها حق دارند در برابر ستم و ستمگر خشمگین شده، کنترل از دست بدهند، بجنگند و از خود دفاع کنند.