به وب سایت رسمی دکتر فائزه خانلرزاده خوش آمدید
برای ارائه ی به روزترین خدمات روانشناسی
در خدمت شما هستیم
من یه پشیمونی نسبتا بزرگ تو زندگیم داشتم. سال ۹۵ که برای مصاحبه دکترا به دانشگاه شیراز رفتم، به عنوان اولین سوال ازم پرسیدن بیش فعالی چیه ؟ و من با بلاهتی مثال زدنی به استادان خیره شدم و گفتم بیش فعالی ؟ خب همه مون میدونیم چیه :)) استادان هم با آرامشی شیرازی طور گذشتن و سوال بعدی رو پرسیدن. از جلسه که بیرون اومدم خیلی عصبانی بودم از خودم. چرا جواب ندادم؟ من که اینقدر خوب بلد بودم، این همه در مورد بیش فعالی کتاب خوندم. در موردش سخنرانی کردم، اون همه بچه های بیش فعال رو درمان کردم. چرا دانشم رو به رخ استادان نکشیدم؟؟
ولی الان که ۸ سال از اون زمان میگذره دیگه پشیمون نیستم. چون فهمیدم که اصلا نمیدونستم بیش فعالی چیه. فقط قرار بود کلی علامت و نشانه رو که در کتاب های مختلف تکرار میشد رو بازگو کنم. DSM5 تجدیدنظر شده میگه اگه کودک در بیش از دو یا سه محیط( درست یادم نمیاد و اصلا مهم نیست)! اون علائم رو داشت تشخیص بیش فعالی میگیره، درمان هم عموما به دارو نیاز داره.
ولی این نمیتونه راه نگاه کردن به یک انسان باشه، انسانی که تا همین دو سه دهه پیش در طبیعت زندگی میکرد و با انسان های مختلف ارتباط نزدیک داشت. انسانی که آزادانه میدوید، به خاک و سنگ و آجر دست میزد از درخت بالا میرفت. در خانه های بزرگ با همسایه ها و فامیل روزهاشو میگذروند و غذای سالم میخورد، حالا در آپارتمان تحت مراقبت شدید پدر و مادر، با کمترین ارتباطات انسانی و سرگرم با صفحات دیجیتال، چرا باید انتظار داشته باشیم علائم بی قراری و خشم رو بروز نده؟
چرا توجهش نسبت به محیط اطراف کم نشه وقتی در اطرافش محرک جذاب به اندازه ی کافی وجود نداره و جذاب ترین محرک براش گوشی و تلویزیونه. وسایلی که رشد طبیعی مغز رو مختل میکنن.
مغزی که قرن ها برای رشد و شبکه بندی به لمس طبیعت و ارتباط با انسان ها نیاز داشت و حالا از اونها محروم شده. تغییر سبک زندگی، میخواد انسان های کوچک رو که موجوداتی وحشی هستن، در قفس نگه داری کنه و عصیان در برابر این محدودیت ها رو غیر طبیعی تلقی میکنه و بهشون برچسب اختلالات رشدی میزنه. بیش فعالی، اوتیسم، اختلال نافرمانی ...
با کمال تاسف که نه، با کمال خشم بسیاری از متخصصان همچنان شرایط کودک امروز رو با معیارهای دهه های قبل میسنجن و با مشاهده ی علائم، دارو تجویز میکنن، بدون اینکه بخوان دست کم برای مدت محدودی شرایط زندگی کودک رو تغییر بدن وخوراکی های محرک رو حذف کنن.
اول متن گفتم من بچه های بیش فعال رو درمان میکردم. بله تازه دانشجوی ارشد بودم، سرخوش و پر از اعتماد به نفس، دریک مرکز کار میکردم و به صورت تصادفی چند تا بچه رو بهم دادن، تمرین هایی وجود داشت برای افزایش توجه و تمرکز، که از بچه ها باید میخواستم که انجامشون بدن، طبیعتا اونا گوش نمیدادن و طبیعت سهل گیر و آرام و بی خیال من بهشون فرصت میداد. به دور از چشم مدیر و همکاران و مادران میذاشتم هر کاری که خودشون دوست دارن انجام بدن، تمرین ها باشه برای جلسات بعد، خودم با بچه ها همراه میشدم و بازی میکردم و واقعا بچه ها خوب میشدن! به همین راحتی من شدم یکی از بهترین درمانگران مرکز و همه فکر میکردن از بقیه باسوادتر هستم.
ولی بچه ها فقط آزادی میخواستن و
یه بزرگتر که هیچ قانون سختی نداشته باشه و سعی نکنه تربیتشون کنه یا چیزی بهشون یاد بده. فقط بذاره مطابق طبیعت خودشون رفتار کنن.
شرایط ساده ای که متاسفانه در کمتر جایی وجود داره، دو، سه محیط که هیچ، در همه ی محیط ها عموما شرایط همین طوره، بچه تحت فشاره، فضاها کوچیکه، خونه، مهمونی، مهدکودک، کارگاه مادر و کودک ... همه جا برای بچه ها قانون دارن، ساعت بازی، حتی انتخاب بازی خیلی وقتا با کودک نیست، ساعت قصه خوانی، ساعت غذا خوردن، واقعا تعجب میکنم از این همه برنامه ریزی برای بچه هایی که فقط نیاز دارن رها باشن و آزادانه هر کاری دلشونخواست انجام بدن، و تعجب از این که هیچ اعتراض جدی به این شیوه های غلط انجام نمیشه.
« مراقبت زیاد باعث میشه بچه از شما بدش بیاد» این شاید مهم ترین جمله ای باشه که پدران و مادران امروزی نیاز دارن بشنون.
بچه باید آزادی داشته باشه، پابرهنه روی زمین راه بره، بدنش طبیعت رو احساس کنه، با بچه ها آزادانه بازی کنه بدون مراقبت زیاد. حرکات فیزیکی بزرگ مثل پریدن و بالا رفتن، هل دادن همدیگه، علائم حسی و بی قراری که ناشی از اضطراب هستن رو از بین میبرن.
پریدن از روی مبل، خراب کردن وسیله ها، پرخاشگری و گوش ندادن به حرف بزرگترها، بی ادبی و ... علامت هیچ چیزی نیستن، این ها رفتارهای طبیعی کودکانه هستن و نباید دغدغه ی حذفشون رو داشته باشین. هرچه بیشتر به کودک فشار بیارین اوضاع رو بدتر میکنین و از اون مهم تر از کودکی فرزندتون لذت نمیبرین.